English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (6467 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
meeting U تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
meetings U تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
means of transport U وسائط نقلیه
traffics U عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficking U عبو ومرور وسائط نقلیه
traffick U عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficked U عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic U عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic signal U علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
hijacked U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacks U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
stoplights U چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
stoplight U چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
hijack U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
trailerite U ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
checkpoint U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
road test U ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
trailer camp U محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
dilly U وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره
trailer park U محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court U محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
motor pool U گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
logistics U شعبهای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وسائط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لازمه درطی لشکرکشی بحث میکند
concurrence U تلاقی دو نیرو در یک خط عملیات نقطه تلاقی همزمان بودن
piggy back traffic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
piggyback trafic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
tracked vehicle U وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
transhipment U انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment U انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
collisions U تلاقی
anastomosis U تلاقی
anastomois U تلاقی
weaving U تلاقی
confluences U تلاقی
collision U تلاقی
tangency U تلاقی
conflux U تلاقی
confluence U تلاقی
point of intersection U نقطه تلاقی
meetings U تلاقی همایش
vanishing point U نقطه تلاقی
meeting U تلاقی همایش
crossing points U نقطه تلاقی
crossing point U نقطه تلاقی
interactional points U نقاط تلاقی
incidence matrix U ماتریس تلاقی
gantlet U تلاقی کردن
intersection point U نقطه تلاقی
commissure U محل تلاقی
crossing U نقطه تلاقی دوراهی
redezvous U محل تلاقی یکانها
counter U باجه تلاقی کردن
outfall U محل تلاقی دوابریز
countered U باجه تلاقی کردن
countering U باجه تلاقی کردن
mould line U خط حاصل از تلاقی دو سطح
quits U بی حساب تلاقی شده
groin U محل تلاقی دوطاق
groins U محل تلاقی دوطاق
csma/cd U دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
concourse U محل تلاقی چندخیابان یا جاده
gantlet U : محل تلاقی دو خط راه اهن
confluences U اتصال یا تلاقی دو نهر همریختنگاه
concourses U محل تلاقی چندخیابان یا جاده
weaving distance U طول تلاقی مسافت همبری
confluence اتصال یا تلاقی دو نهر همریختنگاه
pitch curves U تلاقی سطوح طرفین دندانه
crease U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creases U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creasing U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creased U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
telematics U نقطه تلاقی راه دور وپردازش خودکار اطلاعات
buttock lines U نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
passing place U محل پیش بینی شده برای تلاقی در راههای شوسهای
carrier sense U detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
junction well U چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
transported U وسیله نقلیه
transport car U وسیله نقلیه
transports U وسیله نقلیه
vehicles U وسیله نقلیه
transporting U وسیله نقلیه
conveying appliance U وسیله نقلیه
vehicle U وسیله نقلیه
steed U وسیله نقلیه
steeds U وسیله نقلیه
transport U وسیله نقلیه
conveyances U وسیله نقلیه
conveyance U وسیله نقلیه
right of way U حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
rights of way U حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
utility car U وسیله نقلیه عمومی
utility vehicle U وسیله نقلیه عمومی
traction battery U باطری وسیله نقلیه
space vehicle U وسیله نقلیه فضایی
vehicle chain U زنجیر وسیله نقلیه
six by six U وسیله نقلیه شش چرخه
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
power plant U محرکه وسیله نقلیه
traction motor U موتور وسیله نقلیه
conveyances U وسیله نقلیه ابلاغ
conveyance U وسیله نقلیه ابلاغ
articulated vehicle U وسیله نقلیه مفصلی
motor vehicle U وسیله نقلیه موتوری
power plants U محرکه وسیله نقلیه
mach stem U جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
traffic U رفت و امد وسایل نقلیه
utility vehicle U وسیله نقلیه عام المنفعه
trafficked U رفت و امد وسایل نقلیه
pay load U فرفیت مفید وسیله نقلیه
to alight from a vehicle U پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
to catch the connection U وسیله نقلیه رابط را گرفتن
trafficking U رفت و امد وسایل نقلیه
traffics U رفت و امد وسایل نقلیه
shuttle U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
refrigerator vehicle U وسیله نقلیه یخچال دار
automotive U تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
motorcar U وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
bale cubic capacity U تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی
bare boat charter U اجاره دربست وسیله نقلیه
dead storage U انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
crawl drive U محرک وسیله نقلیه خزنده
crawl type vehicle U وسیله نقلیه نوع خزنده
shuttled U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttles U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
automotive U مربوط به وسایل نقلیه خودرو
amaxophobia U هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه
deadweight tonnage U حداکثر تناژ وسیله نقلیه
slot charter U اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
amphibian vehicle U وسیله نقلیه برای خشکی و اب
high jack U دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
caterpillar bulldozer U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
high beam U نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
earthmover [bulldozer] U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
intermodal transport U حمل با چند نوع وسیله نقلیه
transshipment U انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
tractive force U نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
dozer [colloquial] [bulldozer] U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
multi purpose vehicle U وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
motor traffic U رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
intermodal transport U حمل با چند نوغ وسیله نقلیه
black box U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
speedograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
tachograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
to set out for England U به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه]
trasship U بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
free on board U بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
travois U ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
fare dodger U کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
inbound traffic U مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
redezvous U تلاقی کردن ملاقات کردن
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
sag wagon U وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
motor vehicle industry U صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
mechanic U تعمیرکار وسایل نقلیه تعمیرکار اتومبیل
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
Recent search history Forum search
2وسایط نقلیه
2وسایط نقلیه
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com